کد مطلب:315742 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:257

سقایت دوم
مرحوم دربندی در كتاب اسرارالشهادة جریانی مفصل نقل نموده است كه خلاصه آن این است:

وقتی كه حضرت عباس علیه السلام شنید برادرش حضرت امام حسین علیه السلام می گوید: «اما من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟؛ آیا كسی نیست كه از حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دفاع نماید؟» خدمت برادر آمد و پیشانی وی را بوسید و با او وداع نمود و به سوی شریعه ی فرات روان گردید ده هزار نفر غرق در سلاح اطراف شریعه را گرفته بودند، از هر طرف به قمر بنی هاشم علیه السلام صدا زدند: «تو كیستی؟». فرمود: «من عباس پسر علی هستم.»

سپس صدا زد: «ای بنی كلاب! من خواهرزاده شما هستم و تشنه می باشم شما اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را از آب منع می نمایید». پس وارد فرات گردید و مشك را پر آب نمود لشكر كفار به طرف او حمله ور شدند حضرت مشك را به دوش انداخت و با شمشیر بر آنها حمله كرد و می فرمود:



انا الذی اعرف عند الزمجره

یابن علی المسمی حیدره



ان اثبتوا الیوم لنا یا كفره



من آن كسی هستم كه هنگام غوغا حقیقتم آشكار می شود و من فرزند علی هستم كه حیدر نامیده می شود، ای كافران امروز شجاعت ما برای شما معلوم می شود.

حضرت بر لشكر كفار حمله ور گردید و آنان را پراكنده نمود و صد نفر را به درك فرستاد تا به خیمه گاه رسید و مشكی را كه همراه داشت به خیمه رساند ولی بر اثر اصابت تیرها آبی در آن نمانده بود جز اندكی كه كودكان سیراب نشدند [1] .



[ صفحه 53]




[1] بطل العلقمي، ج 2، ص 55 و 56.